جدول جو
جدول جو

معنی ته پر - جستجوی لغت در جدول جو

ته پر
تفنگ ته پر، تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن می گذارند
تصویری از ته پر
تصویر ته پر
فرهنگ فارسی عمید
ته پر
(تَهْ پُ)
تفنگ و توپی که ته آن را باز کرده باروت و گلوله در وی گذارند. (ناظم الاطباء). مقابل سرپر. تفنگ که در آن فشنگ بکار برند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تفنگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفنگ ته پر
تصویر تفنگ ته پر
تفنگی که فشنگ را از ته لوله در آن می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکته پرداز
تصویر نکته پرداز
نکته پرور، نکته آرا، کسی که نکته یا مطلبی را خوب ادا کند
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رُو)
نکته پرور. تیزفهم زیرک و بافراست که دارای طبع لطیف باشد. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های دقیق و لطیف بیان کند. (فرهنگ فارسی معین). نکته گو:
جوابش داد مرد نکته پرداز
که نکته تا بدین دوری مینداز.
نظامی.
همه زیبارخ و موزون و دمساز
همه دستان سرا و نکته پرداز.
نظامی.
کم افتد چنین نکته پرداز کم
که نازند از او لفظ و معنی به هم.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ هَِ)
تحت القوه و تحت الماء و تحت الشراب نیز گویند. و چیزی اندک که بدان ناشتا بشکنند. (آنندراج) :
زهر مار است باده در ناهار
ته پا تا نباشد آب مخور.
باقر کاشی (از آنندراج).
بده باده کآن هست اصل معاش
ته پا اگر هم نباشد مباش.
؟ (ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(دَهْ پَ)
دهبرج. ده پره. (یادداشت مؤلف). رجوع به ده پره شود
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ پَ)
بیان نکته های دقیق و لطیف. (فرهنگ فارسی معین). عمل نکته پرداز. رجوع به نکته پرداز شود
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ یِ پَ)
کنایه از سخن دقیق و دلپذیر باشد (؟). (برهان قاطع) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نکته پرداز. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نُتَ / تِ پَرْ وَ)
نکته پردازی. (فرهنگ فارسی معین). عمل نکته پرور. رجوع به نکته پرور شود
لغت نامه دهخدا
(دَ تَ / تِ پَ)
قسمی قفل پره دار
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ پَ)
شکسته بال:
قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پر
از زال خرد یک تنه تنها چه خواستی.
خاقانی.
رجوع به شکسته بال شود
لغت نامه دهخدا
(خُ جَ تَ / تِ پَرْ)
پرگار خجسته و مبارک. کنایه از دوران و حرکت دوری خوش و خجسته است:
بوداول آن خجسته پرگار
نام ملکی که نیستش یار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکته پردازی
تصویر نکته پردازی
نغزک پردازی ک سخن پردازی بیان نکته های دقیق و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته پرداز
تصویر نکته پرداز
نغزک پردار سخن پرداز آنکه نکته های دقیق و لطیف بیان کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته پرور
تصویر نکته پرور
نغزک پرور سخن پرور نکته پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته پروری
تصویر نکته پروری
نکته پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوته پرواز
تصویر کوته پرواز
مرغی که بارتفاع کم پرواز کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکسته پر
تصویر اشکسته پر
مرغی که پرش شکسته باشد، ضعیف ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشکسته پری
تصویر اشکسته پری
حالت و کیفیت اشکسته پر. شکسته بالی، ضعف ناتوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه پر
تصویر سه پر
آن چه که دارای سه شعبه باشد سه شاخه: تیر سه پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته پرداز
تصویر نکته پرداز
((~. پَ))
کسی که مطلب دقیق و باریک را خوب ادا کند
فرهنگ فارسی معین
از انواع سوگند، به معنی: قسم به سر تو، برآمدن آفتاب، هنگام
فرهنگ گویش مازندرانی
در کنار تو
فرهنگ گویش مازندرانی
الک نرم با سوراخ های ریز
فرهنگ گویش مازندرانی
رشد مرحله ای از شالی، غلاف دار شدن خوشه ی شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
دخترمانده و شوهر نکرده، نشست و برخاست زیاد
فرهنگ گویش مازندرانی